ساز غمگین
ساز غمگین و غریب من
آشنای بی نصیب من
چو یک کبوتر آواره
بگیرمت به دامن
تو را نمی شناسد اینجا
کسی به جز دل من
همزبان دل
ساز غمگینم
من حکایتها در تو می بینم
قصه پرداز جدایی ها
ای زبان آشنایی ها
صدای گریه آلودم را
به گوش خسته بسپار
تو با دل شکسته امشب
دل مرا نگهدار
همزبان دل
ساز غمگینم
من حکایتها در تو می بینم
باسلام خدمت شما
عالی بود
ممنون می شوم نظرات شما را در باره وبلاگم وتبادل لینک بدانم به امید دیدار